{ پارت ۱ }
وقتی اکس احمقت دست بردار نبود ...
کلافه به دیوار زل زده بودم و داشتم تلاش میکردم به ویبره ی گوشیم که زیر بالشتم بود توجه نکنم که پشت سر هم از یک اکانت خیییییلی آشنا پیام میومد
چندساعت گذشت و اون هنوز دست بردار نبود ایشش کاملا دیوونه بود پیام هاش دقیقاً مثل این بود
اولین پیام:دلم ...
دومین پیام:برات ...
سومین پیام:تنگ شده ...
ویبره اش سرم و تکون میداد و به اندازه ی هر پیامش بهش لعنت میفرستادم بعدازینکه خیالش راحت شد جوابشو نمیدم گوشیو برداشتم و رفتم داخل اکانتش
نمیتونستم نبینم چی میگه ذوق داشتم برای اینکه ببینم چی بهم پیام داده راستش هنوز ازش خوشم میومد ...
^پیام
_بوم ... سلام ا.ت ... ساعت ۱۰ میدونی ، الان وقت شب بخیر گفتنه ...
_از اونجا که هنوز نمیخای جواب بدی خودم شب بخیر میگم ...
_ گگگگگگگ ... هنوزم منتظرم جوابمو بدی من کوتاه نمیام !
_میدونم اون پشت داری بهم میخندی پس بهتره حواستو جمع کنی خانم کوچولو ...
_آههه دستام درد گرفت نمیخای چیزی بگی ...
_زودباش دیگه دارم جیز و پر میزنم تا بیام اونجا و بچلونمت
_مثل اینکه قصد نداری چیزی بگی ...
_خیلیه خب بازم منتظرم ...
_داری دیوونم میکنی یه چیزی بگو
_ا.ته من ...
یدفعه با خودم گفتم
《چرا یهو اسم منو مال خودش میکنه 》
خاستم چیزی تایپ کنم که تا گذاشتن اولین کلمه منصرف شدم
《نه امکان نداره ، من به اون روانی احمق هیچ کاری ندارم》
^بقیه ی پیاما
_لبام ذوق ذوق میکنه تا یبار دیگه بهت بدمشون...
_ببینم انتظار که نداری الان برم ...
_میدونی الان کجام ... بغل یه دختره
_خیلیم از تو بهتره اصلا دلت بسوزه ... حتی نوازشهاشم از تو خیلی بهتره نزدیکه تحریک بشم ... اونوقت معلوم نیست چی بشه ...
جوش اوردم
مطمئن بودم برای دراوردن حرص من اونجوری حرف میزنه
و خوبم حرفاش عمل میکنه ...
_اصلا تو که جوابمو نمیدی ... منم میرم
_ولی نگران نباش جام امنه ...
_یه روزی همرو سرت درمیارم تک تک لحظه هایی که کنارم نبودی و نبوسیدیم ...
_شب بخیر مادمازل کوچولو
《خداااااا چرا وقتی همه چیز خوبه سروکله ی تو پیدا میشه》(از خداتم باشه بی مصرف)
این داستان ادامه دارد ...
سلام هنوز خوبین
مطمئن باشم زیر امتحانا همچنان سالمین
؟؟؟؟
نمیدونستم ممکنه چندتا پارت بشه برای همین فعلا چیزی نذاشتم
نمیدونم چرا ویسگون دیگه نمیزاره با فونتای دیگه چیزی نوشت !
کلافه به دیوار زل زده بودم و داشتم تلاش میکردم به ویبره ی گوشیم که زیر بالشتم بود توجه نکنم که پشت سر هم از یک اکانت خیییییلی آشنا پیام میومد
چندساعت گذشت و اون هنوز دست بردار نبود ایشش کاملا دیوونه بود پیام هاش دقیقاً مثل این بود
اولین پیام:دلم ...
دومین پیام:برات ...
سومین پیام:تنگ شده ...
ویبره اش سرم و تکون میداد و به اندازه ی هر پیامش بهش لعنت میفرستادم بعدازینکه خیالش راحت شد جوابشو نمیدم گوشیو برداشتم و رفتم داخل اکانتش
نمیتونستم نبینم چی میگه ذوق داشتم برای اینکه ببینم چی بهم پیام داده راستش هنوز ازش خوشم میومد ...
^پیام
_بوم ... سلام ا.ت ... ساعت ۱۰ میدونی ، الان وقت شب بخیر گفتنه ...
_از اونجا که هنوز نمیخای جواب بدی خودم شب بخیر میگم ...
_ گگگگگگگ ... هنوزم منتظرم جوابمو بدی من کوتاه نمیام !
_میدونم اون پشت داری بهم میخندی پس بهتره حواستو جمع کنی خانم کوچولو ...
_آههه دستام درد گرفت نمیخای چیزی بگی ...
_زودباش دیگه دارم جیز و پر میزنم تا بیام اونجا و بچلونمت
_مثل اینکه قصد نداری چیزی بگی ...
_خیلیه خب بازم منتظرم ...
_داری دیوونم میکنی یه چیزی بگو
_ا.ته من ...
یدفعه با خودم گفتم
《چرا یهو اسم منو مال خودش میکنه 》
خاستم چیزی تایپ کنم که تا گذاشتن اولین کلمه منصرف شدم
《نه امکان نداره ، من به اون روانی احمق هیچ کاری ندارم》
^بقیه ی پیاما
_لبام ذوق ذوق میکنه تا یبار دیگه بهت بدمشون...
_ببینم انتظار که نداری الان برم ...
_میدونی الان کجام ... بغل یه دختره
_خیلیم از تو بهتره اصلا دلت بسوزه ... حتی نوازشهاشم از تو خیلی بهتره نزدیکه تحریک بشم ... اونوقت معلوم نیست چی بشه ...
جوش اوردم
مطمئن بودم برای دراوردن حرص من اونجوری حرف میزنه
و خوبم حرفاش عمل میکنه ...
_اصلا تو که جوابمو نمیدی ... منم میرم
_ولی نگران نباش جام امنه ...
_یه روزی همرو سرت درمیارم تک تک لحظه هایی که کنارم نبودی و نبوسیدیم ...
_شب بخیر مادمازل کوچولو
《خداااااا چرا وقتی همه چیز خوبه سروکله ی تو پیدا میشه》(از خداتم باشه بی مصرف)
این داستان ادامه دارد ...
سلام هنوز خوبین
مطمئن باشم زیر امتحانا همچنان سالمین
؟؟؟؟
نمیدونستم ممکنه چندتا پارت بشه برای همین فعلا چیزی نذاشتم
نمیدونم چرا ویسگون دیگه نمیزاره با فونتای دیگه چیزی نوشت !
۴۲.۶k
۲۶ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.